برای توجیه اشتباهات خود تاریخ اسلام را تحریف می کنند| اسلام سازی ممنوع!
خبرگزاری رسا ـ گروه سیاسی: چندی پیش حجت الاسلام روحانی رییس جمهور در سفرهای استانی خود به یزد و کرمان سخنان و ادعاهای جنجال برانگیزی را مطرح کرد که با واکنش های زیادی روبه رو شد.
یکی از این سخنان جنجالی ادعاهای روحانی درباره سیره پیامبر اسلام(ص) در زمینه پیمان با کفار بود که تعجب اساتید حوزه و دانشگاه و پژوهشگران را برانگیخت.
رییس جمهور در مراسم افتتاح کارخانه احیای مستقیم و شروع عملیات اجرایی طرح توسعه فولاد بافت، گفت: «پیامبر با کافران هم پیمان میبست؛ وقتی آنها پیمان اول را زیر پا میگذاشتند، پیمان دوم را میبست و کسی نمی گفت پیامبر ساده لوح است»
پس از این ادعا نخبگان حوزه و دانشگاه و کارشناسان تاریخ در گفت وگوها و سخنان خود ادعای رییس جمهور را تحریف واضح تاریخ اسلام دانستند و این رفتار را به حراج گذاشتن مقدسات دینی برای رسیدن به اهداف و آمال سیاسی و دنیوی عنوان کردند.
از این رو سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، برای بررسی تاریخی ادعاهای رییس جمهور و جریان شناسی تصمیمات و اقدامات دولت با دکتر یعقوب توکلی استاد تاریخ اسلام و معاصر و کارشناس جریان شناسی تاریخی به گفت وگو نشسته است که مشروح این گفت وگو تقدیم مخاطبان محترم می شود:
رسا ـ تعریف مذاکره از صدر اسلام تاکنون تفاوتی پیدا کرده است؟
مذاکره تبدیل شرایط پیشاجنگ یا پساجنگ به یک وضعیت سیاسی است که در آن وضعیت شما با توافق قبل از جنگ نتایجی را به دست میآورید، بدون اینکه وارد یک منازعه شدیدتر شوید؛ بعد از جنگ نیز مذاکره میکنید تا شرایط به وجود آمده ناشی از جنگ را تثبیت کنید. این یک وجه تقسیم مذاکره است.
در وجه دیگر ممکن است دولتها با همدیگر بر سر آن به تفاهم برسند یا وجوه مشترکی از یک منفعتی را ببینند و بخواهند در خصوص نوع بهرهبرداری از آن منفعت به تفاهم برسند.
گاهی هم بعضی از دولتها به دلیل اشراف اقتدار و قدرت استعماری که دارند، برای تحمیل شرایط خودشان مذاکره را شکل میدهند؛ بحث مذاکره وجوه مختلفی دارد، بنابراین یک تعریف و معنا از مذاکره مستفاد نمیشود.
رسا ـ چرا در سالهای اخیر بحث مذاکره مدام مطرح و پیگیری میشود؟
واقعیت این است که ما یک کار بزرگ را در جهان معاصر انجام دادیم؛ یک پایگاه سیاسی، اقتصادی و نظامی بسیار مهمی را از قدرتهای غربی گرفتیم و آن را به یک حکومت جدید مبتنی بر اسلام شیعی و اسلام عاشورایی تبدیل کردیم؛ حتی بخشی از جغرافیای انسانی و سیاسی منطقه را با اعتنا به نظام ذهن مردم منطقه تغییر دادیم.
تحول بسیار بزرگی است که در زمان سیطره غرب (سرمایهداری یا مارکسیستی) بر جهان، ما با دست خالی و با حداقل امکانات و با نداشتن تجربیات منعکس شده بینالمللی بر اساس تصمیم و اراده خودمان در این کشور این تحول را به وجود آوردیم.
ما از ایرانی که صد یا 150 سال ترسیدگی سیاسی، نظامی و امنیتی را بعد از جنگهای ایران و روس تجربه کرده بود و به اندازه جغرافیای فعلی، روس، انگلیس و عثمانی از ما سرزمین جدا و کشور ما را تجزیه کردند و ما را به ذلت نشاندند، از آن عصر خارج شدیم و وارد فضا و محیطی شدیم که روی پای خودمان ایستادیم و استقلال حداکثری کشور را به دست آوردیم.
در این استقلال توانستیم در خاورمیانه پر از نظامهای شاهنشاهی و دیکتاتوریهای مستبد مبتنی بر وراثت دهها بار انتخابات برگزار کنیم؛ این نظام انقلابی، رؤسای جمهور با ذائقههای متفاوت و متعدد را در این کشور بر سر کار آورد و همه آنها را حتی در مواردی که ژست اپوزیسیون گرفتند و حتی خودشان جزو رؤسای اپوزیسیون شدند را توانستیم تحمل کنیم.
قدرت حداکثری که برای یک نظام سیاسی قابل تصور است، با همه قابلیتهایی که یک دولت انقلابی میتواند داشته باشد را به دست آوردیم. به طور طبیعی این برای غرب قابل قبول نیست و نمیتواند یک بازیگر جدید بینالمللی را با این شرایط بپذیرد.
ما که از تمام کشورهای دنیا حتی از برزیل دهه 1960 و 1970 که جزو کشورهای عقب مانده بود و اسرائیل و دیگر کشورها اسلحه میخریدیم؛ اما توانستیم ظرفیتی را ایجاد کنیم که حتی یک دلار یا یک سنت هم از کشورهای خارجی سلاح نخریم، نیازی به سلاح و در نتیجه تقویت بازار اسلحه جهانی نداشته باشیم و در مسائل مختلف بر پای خود بایستیم. البته به این معنا نیست که مشکلاتی نداشتیم و نداریم، مشکلات فراوانی هم داریم که آن مشکلات هم باز میتواند به دست خودمان حل شود و نمیشود آن را به کمک کسانی که برای نیست و نابود کردن ما برنامه را دارند اتکا کنیم.
یک واقعیتی در کشور ما وجود دارد که ما با یک جریانی از بعد از جنگهای ایران و روس سر و کار پیدا کردیم که فکر میکردند ما برای پیشرفت و ترقی باید غربی شویم و در یک دورهای با عقد قراردادهای متعدد استعماری تلاش داشتند که پای غربیها را به ایران باز کنند و سیستم اداره کشور را در وجوه مختلف به دست انگلیسیها یا کشورهای دیگر بسپارند و از طریق ورود آنها بتوانند از این نمد کلاهی برای خود درست کنند. شما قراردادهای استعماری مانند رویتر یا رژی و طیف متعددی از این قراردادها را در این میان میبینید.
مطالعهای بر نظام قراردادها در ایران انجام دادیم که به مسائل فراوانی در حوزه پیرامونی مذاکره رسیدیم و در دو دوره با عنوان «فریب در مذاکرات» تدریس کردهام؛ آن نظام قراردادها متأسفانه در ساختار وزارت خارجه ما در دوره قاجار و بعد در عصر پهلوی در دل همه قراردادها هست.
همیشه غربیها دست برتر و بالاتر داشتند و همیشه قرارداد مبهم نوشتهاند، تعهدات آنها مبهم و قابل تفسیر بوده است، به عکس تعهدات ما در این سمت روشن و غیر قابل تفسیر و عبور بوده است؛ این چیزی بود که در نظام قراردادهای کشور وجود داشت و همه میدانستند و واضح و مبرهن بود که غربیها زیر بار تعهدات آشکار و روشن نمیروند.
حتی در دوره پهلوی مدل قراردادهای این چنینی در ساختار سیاست خارجی و وزارت خارجه ما مکرر بسته شد و تعهدات متقابل آشکار با غربیها بستیم.
در قراردادهای مشخص مربوط به قراردادهای «ارضی و مرزی»، «آب هیرمند»، «1933»، «کنسرسیوم» و قراردادهای تسلیحاتی که بعدها درباره خرید سلاح با محمد رضایی که به طور کامل تابع رژیم ایالات متحده و غرب بود، همه این قراردادها یک طرفه، یک سویه و به نفع غربیها است و مبتنی بر ساختاری است که آن ساختار حق دارد هر گونه که خواست خود را تفسیر کند، تعهدات خود را زیر پا بگذارد و در این طرف میبینید که تعهدات آشکار و آزار دهنده است.
در فکر وزارت خارجه ما تا حدودی این مسأله جا افتاد و انگار باور کردند که باید نظام قراردادهای ما تا حدود زیادی یک سویه باشد و غربیها بتوانند تفسیر کنند، چون اصالت با زبان آنها، نظام حقوقی آنها و نظام بینالمللی است که آنها در حقوق و روابط بینالمللی تعریف میکنند؛ اما بعد از انقلاب توقع میرفت که در نظام قراردادهای سیاسی ما چنین اتفاقی نیافتد.
رسا ـ این توقع محقق شد؟
بعد از جنگ این ایده مطرح شد که در کشور تحول و سازندگی ایجاد شود، به سمت بازسازی برویم و روابط را با غرب احیا کنیم و آنها را قانع کنیم که ما در جهان پدیده خطرناکی نیستیم، ما نسبت به هیچ کشوری در طول تاریخ تجاوز نداشتهایم، ما آزادی مردم خود، انسان و رهایی از ظلم و ستم را میخواهیم و به دنبال ستمگری بر کسی نیستیم.
بنابراین نخستین رییس جمهور بعد از جنگ به دنبال ایجاد فضای مصالحه با نظام بینالملل رفت و جالب این است که در بسیاری از مذاکراتی که اتفاق افتاد هم شاهد همین اجمال و ابهام از ناحیه غربیها هستیم و فریبکاری در آن اتفاق افتاد.
قبل از آن هم در ماجرای قرارداد مبادله گروگانها، باز غربیها شیطنت کردند؛ البته درباره آن میتوانیم بگوییم تا حدودی کارگزاران ما تجربه کافی نداشتند و جوان بودند، تازه از زندان آمده بودند، بیشتر معلم، دانشجو و چنین افرادی بودند، و آن طرف «آندره کریستوفر» معاون وزیر خارجه آمریکا با عمری تجربه، سیاست و فریبکاری نشسته بود.
آن موقع بعضی از چیزها جای توجیه داشت، اما در دوره جدید شاهد این واقعیت هستیم که آقایان به دنبال نوعی مصالحه و همراهی جدی هستند و در خیلی از موارد شاهد همکاری و همراهی دولت سازندگی در این فضا هستیم که میخواهد با غرب به تفاهم برسد و تلاش کند که آن فضای خصومت تقلیل پیدا کند.
از اینجا به بعد شاهد نوعی بازگشت فکری به مدل روابط ایران در عصر گذشته هستیم؛ علاقمندان به ارتباط با غرب که طیفی از آنها کارگزاران سیاست خارجه ما هم بودند، آرام آرام به منتقد انقلاب و نظام تبدیل شدند.
چند ماه پیش در جلسهای در بین اساتید انقلاب، در تالار دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد، یکی از مذاکره کنندگان اصلی قطعنامه 598 به شدت از وقوع انقلاب و وقوع جنگ اظهار ناراحتی میکرد و حسب ذهنیتی که مهندس بازرگان در کتاب «انقلابیان در دو حرکت» انقلاب را مقصر جنگ و مردم ایران را مقصر وقوع جنگ معرفی کرده بود، ایشان از همان ادبیات استفاده میکرد؛ آنجا اعتراض کردم که شما تاریخچه قراردادهای موجود در ایران بین ما و عثمانی را نخواندهاید؟ بیست و چند جنگ بزرگ بین ایران و عثمانی اتفاق افتاد که به دنبال آن هجده قرارداد منعقد شد؛ هر دورهای که ما تضعیف شدیم، عثمانیها و بعد عراقیها به ما حمله کردند، ما در جریان جنگ دخالتی نداشتیم و شروع کننده آن نبودیم.
البته ممکن است که تب فضای انقلاب ایران جامعه عراق را هم گرفته باشد و مردم آن احتمال بدهند که ممکن است بتوانند راهی شبیه راه ایران را طی کنند یا دولت آن چنین تصوری را داشته باشد؛ اما این تصور در جاهای دیگر هم بود، دلیلی برای وقوع جنگ نبود؛ با گفتوگو و آمد و شد میتوانستند این سوء تفاهمها را حل کنند؛ اما وقتی یک کشور با حداکثر ظرفیت به شما حمله میکند و هشت سال یقه کشور شما را رها نمیکند و میخواهد که هر طور هست بخشی از سرزمین شما را تصاحب کند، ما اینجا چطور مردم خودمان را مقصر جنگ اعلام میکنیم؟
همچنان که همین بحث را در جمع سران نهضت آزادی در مراسم بزرگداشت مهندس بازرگان در سخنرانی به طور رسمی گفتم؛ گفتم فاجعه و اسباب خجالت است که بزرگی از بزرگان این کشور، در جریان تجاوز آشکار به کشورش، ملت خود را به صورت کامل مقصر معرفی کند؛ دلیلش هم این است که با کارگزاران موجود در نظام میانه و روابط خوبی ندارد و فکر میکند که سهم او از قدرت به اندازه کافی داده نشده است.
ازاینرو این ذهنیت در دستگاه وزارت خارجه ما رسوخ کرد که ما از طریق ارتباط با غرب و راضی کردن غرب بتوانیم به سیاستها و فرصتهای توسعه در جهان دسترسی پیدا کنیم.
در دولت آقای خاتمی این مسأله تقویت شد و شاهد این هستیم که وقتی وارد پروژه انرژی هستهای شدیم و کشور در این مسیر پیشرفت کرد، غربیها فشار سنگینی آوردند که ما باید دست از ادامه این فعالیتها برداریم.
نکته جالب اینکه آن جریان توانست به هر قیمتی نظام را قانع کند که زیر بار تعهد NPT و تعهدات بینالمللی دیگر برود، حتی مراکز هستهای را پلمپ کند تا غرب راضی شود؛ جالب اینکه شاهد این هستیم که علیرغم اینکه این ساختار پذیرفته شد، با آن همراهی حداکثری شد، فکر نمیکنم که کسی میتوانست به اندازه آقای روحانی و تیمش و دولت آقای خاتمی در آن دوره آن حد از همکاری حداکثری را با غربیها داشته باشد و پذیرای شرایط آنها باشد.
رسا ـ آقای روحانی در پایان این همه همکاریها نامهای به ریاست سازمان ملل مینویسد که «ما تمام تلاش و همکاری خود را با آژانس و غرب داشتیم، اما چیزی که غربیها به ما دادند در حد هیچ بود»؛ حالا چطور شد که همان فرد با آن معاهدات و مذاکراتی که داشتند و حاصلش هیچ بود، یک دفعه در عرصه اقتصادی به دنبال FATF، در آموزش و فرهنگ به دنبال 2030 و در موشکی و هستهای به دنبال برجام است؟ سؤال بزرگ این است که در مقابل این همه تعهد به غرب به دنبال چیست؟
آقایان در آن زمان میخواستند حداقل خاطر غرب را از جهت پروژه هستهای جمع کنند و به طور طبیعی وقتی همه چیز را دادند، غربیها به آنها چیزی ندادند؛ توقع داشتند که در برابر آنها بده بستان شود.
نکتهای تلخ بگویم که البته قصد مقایسه ندارم، اما نوع نگاه جریان غربی را به کسانی که برای آنها حاضر به فداکاری هستند را باید بازگو کرد.
ارتش اسرائیل به شکل گیری نیروی «قوات لبنانی» به رهبری «بشیر جُمَیّل» در لبنان کمک کرده بود؛ بیشتر نیروهای مسیحی بودند و سیاستهای فرانسه را در لبنان پی میگرفتند و با اسرائیل هم همراهی داشتند. اینها سالهای طولانی را با گروههای مسلمان برای مبارزه با حضور فلسطینیها در لبنان جنگیده بودند.
وقتی ارتش اسرائیل لبنان را اشغال کرد، به جای آقای «الیاس سرکیس» آقای «بشیر جُمَیّل» فرمانده «قوات لبنانی» را رییس جمهور لبنان معرفی کردند؛ بعد از چند روز یک جلسه مشترکی بین بشیر جمیل رییس جمهور لبنان، آریل شارون و مناخیم بگین در یک قایقی در دریای مدیترانه برگزار شد.
در آن جلسه بشیر جمیل گفت که «حالا ما و شما میتوانیم با هم تصمیمات لازم را بگیریم» اینجا یک کلمه «ما و شما» را آورد؛ یعنی خود را برابر آریل شارون و مناخیم بگین شمرد؛ بلافاصله شارون و بگین عصبانی و ناراحت شدند و گفتند که «شما بیخود میکنید که میگویید ما و شما، اصلاً شمایی وجود ندارد؛ شما نوکر ما هستید، شما حق اظهار وجود در برابر ما را ندارید؛ ما شما را آوردیم و رییس جمهور کردیم» این روایت آقای «جورج بال در کتاب خطا و خیانت در لبنان» هست.
غربیها حتی با نزدیکترین و فداکارترین دوستان خود اینگونه هستند؛ روح استعماری از اساس اینگونه است، یعنی اگر کسی بخواهد بین روح خانم «کاندولیزا رایس یا اشتون یا موگرینی»، با روح «مناخیم بگین یا آریل شارون» تفاوت زیادی قائل شود مقداری سادهلوح است. من نمیگویم که عینیت است، اما آنها در جنایت همه مانند هم هستند.
همین خانم رایس در جنگ سی و سه روزه مدتها در منطقه ایستاد و اصرار داشت که شما باید برای پیشبرد ارزشهای تمدن غرب جنگ را ادامه دهید. هزاران نفر از مردم بیگناه را کشتند تا ارزشهای غربی را مستقر کنند؛ شما بقیه را هم غیر این نمیبینید، اگر به پیشینه اینها نگاه کنید، میبینید که هر کدام عضو سازمانهای امنیتی بودهاند و احتمال آن هست که جنایتهای فردی هم مرتکب شدهاند و توانستهاند این سیر را طی کنند.
معاون وزیر خارجه ما برای «وندی شرمن» نماینده مذاکره آمریکا که یک یهودی قهار بیرحم ضد اسلامی است پیام تبریک کریسمس میفرستد، خودش آنجا از این طنز عجیب سیاست خارجه ما خندهاش میگیرد که من یهودی هستم و کاری به کریسمس ندارم که آقایان تبریک و پیام میفرستند؛ اینها همه مانند هم هستند و تفاوتی ندارند. به طور طبیعی اینها به ما و شما در شرایطی که احساس کنند که میخواهیم دستهایمان را بالا ببریم و در برابر موضوعی کنار بیاییم به ما امتیاز نخواهند داد.
دیدیم علیرغم اینکه آقایان رییس جمهور و وزیر امور خارجه مکرر اعلام کردند که تحریمها لغو شد و رفت، روزنامههای طرفدار آنها هم ایجاد شرم برای تاریخ روزنامهنگاری ایران کردند، به واقع باید برای تاریخ قلم ایران شرمنده بود که چنین دروغهایی را نوشتند و آن را ترویج و تبلیغ کردند؛ شاهد این هستیم که حاضر نشدند که کمترین امتیاز و فرصتی را هم بدهند؛ حتی همین قدر هم که تلاش شد که از فضای خصومت بدون امتیاز خارج شود، شما میبینید که آن روح واقعی آمریکایی آقای ترامپ زیر بار همان هم نرفت و آن را پاره کرد.
جریانی که الان موجود است اگر به اختیار آقایان باشد، دوباره زیر بار برجامهای جدیتر و خفیفتر خواهد رفت؛ اما واقعیت این است که جامعه انقلابی ایران، رهبری و مردم، نسبت به تجدید یا تکرار این شرایط رضایت نخواهند داد.
وقتی که این عدم رضایت را درک کردند، دوباره آقایان به این سمت رفتند که از کیسه اسلام و تاریخ اسلام خرج کنند و یکی از جاهایی که به ذهنشان رسید، این بار یقه پیامبر را گرفتند و گفتند که قراردادی که پیامبر با کفار منعقد میکرد، اگر آنها نقض میکردند و دوباره پای قرارداد جدید میآمدند، پیامبر آنها را میپذیرفت. متأسفانه جز ابراز خجالت نمیتوانیم چیزی داشته باشیم که در ایران چنین جعلی از تاریخ صورت گرفته باشد.
رسا ـ یعنی چنین سابقهای وجود نداشته است؟
پیمان اول و آخر پیامبر با مشرکان مکه پیمان حدیبیه است، آن پیمان در شرایطی منعقد شد که پیامبر هنوز سلطه سیاسی بر مکه نداشت و وقتی که برای زیارت آمده بود، مشرکان آنها را محاصره کردند، ولی شرایط به گونهای شد که راضی شدند که تن به گفتوگو دهند، چون بعد از چند جنگ مشرکان مکه موفق نشده بودند بر مدینه مسلط شوند و در اهداف و اغراض خودشان ناکام ماندند و شکست خوردند، گروههای مختلف به پیامبر ایمان آورده بودند، حتی طیفی از اشخاصی که در مکه بودند، بعد از این به دین اسلام گرویده بودند و یک معضل کفار در مکه همین گرایش جوانترها به اسلام و خروج و مهاجرت اینها از مکه به سمت مدینه بود.
وقتی قدرت اسلام را به ویژه در ماجرای زیارت ناکام دیدند و پیامبر اجازه نیافت که سال ششم به زیارت مسجد الحرام برود، پیمان حدیبیه را منعقد کردند؛ در این پیمان برای دورهای ده ساله متارکه جنگ صورت گرفت و قرار شد که دو طرف به هم پیمانان یکدیگر حمله نکنند، به قول امروزیها جنگهای نیابتی درست نکنند؛ قبایل حامی هر کدام، خزائه و بنوبکر هم مشمول این قرارداد شدند که طرفین مواظبت کنند که قبایل هم پیمان آنها به همدیگر حمله نکنند.
شرط دیگری را هم مشرکان مکه اضافه کردند که اگر مسلمانی از مکه به مدینه پناهنده شد، پیامبر آنها را به مکه باز گرداند، ولی اگر مسلمانی از مدینه به مکه پناهنده شد، پیامبر درخواست بازگشت آنها را نکند و مکه ملزم به بازگشت آن مسلمان نباشد.
چند تن از مسلمانان از این شرط خیلی ناراحت شدند و حتی خلیفه دوم اظهار میکند که من در پس این ماده قرارداد به شدت ناراحت شدم و از اساس در اصالت پیامبر شک کردم که پیامبر امتیاز این چنینی به مشرکان داد؛ جالب این است «سهیل بن عمرو» مذاکره کننده قریش بود که پسرش جزو فراریهایی است که به مسلمانها پناهنده شد.
آنها قید اصالت پیامبر را نپذیرفتند، پیامبر آنرا هم قبول کرد که به عنوان محمد بن عبدالله امضا کند؛ گفتند که اگر ما تو را رسول خدا میدانستیم با تو نمیجنگیدیم و درگیر نمیشدیم.
آنجا پسر سهیل بن عمرو را تحویل میدهند؛ وقتی که به پیامبر میگویند که چرا شرط تحویل دادن فراریان از مکه پذیرفتی؟ پیامبر میفرماید که «در پذیرش این مسأله گشایش بسیار مهمی است، شما صبر کنید».
یکی دو تجربه مشابه اتفاق میافتد تا اینکه شخصی به نام ابابصیر را هم تحویل میدهند، ابا بصیر در مسیر بازگشت نگهبانهای مشرک مکه را که برای بردن او آمده بودند میکشد یا از دستشان فرار میکند و در غاری پناهنده میشود و به دوستانش که میخواستند از مکه به مدینه پناهنده شوند پیام میدهد که به مدینه نروید، بلکه به اینجا بیایید؛ جمعی را آنجا تشکیل میدهند؛ این جمع شروع به فشار آوردن بر مکه از طریق حمله به کاروانهای تجاری آنها میکند.
اینها خارج از حوزه نظارت پیامبر بودند؛ در حوزه حکومتی پیامبر هم نبودند؛ شرط مشرکین مکه هم برای تحویل افراد شامل اینها نبود؛ حالا مشرکان مکه توان دستگیری اینها یا بازخواست از پیامبر را نداشتند که این افراد را به آنها تحویل دهد؛ جرأت هم نمیکردند که کسی را بفرستند که این فراریان را تحویل بگیرد.
نتیجه این شد که فشار سنگینی بر مکه تجاری وارد شد؛ اصرار کردند که این قید را بردارید، ما اینها را نمیخواهیم؛ پیامبر فرمود که این قید خود شما بود.
البته قید اینکه مسلمانی که از مدینه به مکه فرار کند، آنجا پیامبر فرمود «مسلمانی که از جمع ما فرار کند و به سراغ مشرکان برود، او مسلمان نیست و او را نمیخواهیم که دنبالش باشیم». اینجا شرطی که مشرکان گذاشته بودند بلای جانشان شد.
شبانه قبیله هم پیمان مشرکان به قبیله هم پیمان مسلمانان حمله کرد؛ این یعنی نقض آتش بس، مکه هم متوجه این خطر بود و میدانست که در برابر حمله پیامبر تاب مقاومت نخواهند داشت؛ چون مکه در وضعیت ثابتی بود، حتی نیروهایش تقلیل پیدا میکرد، مدینه هم در حال رشد حداکثری بود؛ مسلمانانی از اطراف میآمدند و قدرت پیامبر گسترش پیدا کرده بود.
ابوسفیان به صورت شخصی برای عذرخواهی به مدینه آمد، که ما در جریان این حمله قبیله همپیمانمان به قبیله هم پیمان شما نبودیم. ما حاضر هستیم که دیه و خسارت و هر چه دیگر هست را بدهیم؛ پیامبر نپذیرفت و از او روی برگرداند.
حتی سراغ دخترش ام حبیبه که همسر پیامبر بود رفت، ام حبیبه نه تنها برای او وساطت نکرد، بلکه ابوسفیان را از نشستن روی تشک یا پوست گوسفندی که پیامبر مینشست، منع کرد و به او گفت بلند شو، این جای پیامبر است، شما مشرک هستید و نباید در جای پیامبر بنشینید. عملاً او را از خانه پیامبر بیرون کرد.
ابوسفیان دوباره در مسجد مدینه آمد و به امام علی، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) متوسل شد که پیامبر قید تداوم آتش بس را بپذیرد و این را نقض آتش بس تلقی نکند.
جالب است که روایت سنی این ماجرا را که به تصویر در آمد، یعنی فیلم محمد رسول الله که محمد عقاد درست کرد را به صورت دقیق نشان میدهد که علمای الازهر هم این را قبول کردند؛ حتی علمای شیعه و مجلس اعلای لبنان هم این روایت را قبول کردند؛ آنجا هم ابوسفیان برای عذرخواهی میآید و کسی به آن رو نشان نمیدهد.
حال درخت برجام میوه نداد و خیانت کردند، شما قبول دارید که خیانت کردند؛ ما هم میگوییم که این خیانت در ذات غرب وجود دارد، شما نمیتوانید گرگ را بدوشید؛ گرگ برای شما گوسفند نمیشود، گوشتش را هم نمیشود خورد. غربیها به دلیل شدت دشمنی که دارند و نمیخواهند بپذیرند که یک قدرت جدید در عرصه بینالملل شکل بگیرد حداکثر جنایت را میکنند.
در جنگ جهانی دوم هیتلر در منطقه اروپا رشد کرد، حرف صریح مقامات آمریکایی و انگلیسی است که آلمانها و شورویها باید به جان هم بیافتند؛ در این بین هفت میلیون آلمانی و 25 میلیون روسی کشته شد؛ آمریکاییها بالاترین میزان تجارت بینالمللی را انجام دادند، اقتصادشان دو برابر شد؛ اگر وارد جنگ با ژاپن نمیشدند، همین 150 یا 160 هزار نفر هم برای گرفتن شرق آسیا بود وگرنه همین قدر هم کشته نمیدادند؛ تمام ارتش انگلیسی که در منطقه وارد جنگ شد، ده تا دوازده لشکر بیشتر نیست. اینها به طرفهای اروپایی خودشان که رقیبشان باشند و شاید بخواهند فضای بینالملل را از دست اینها در آورند هم رحم نکردند.
در خلیج فارس از زمان آمدن «آلبوکرک» ما نیروی دریایی و مستقری نداشتیم، حتی زمان رضاشاه که دو کشتی و ناو پنجاه یا شصت تنی «ببر و میکلانژ» از ایتالیاییها خریدیم و افسرانمان هم در ایتالیا آموزش دیدند، همین دو کشتی کوچک را هم تحمل نکردند و در دریا زدند و همه ناویها را کشتند؛ مرحوم دریادار «بایندور» در کشتی نبود، این را در خشکی پیدا کردند و کشتند تا شما در جنوب نیروی دریایی نداشته باشی و اصلاً چنین ارادهای شکل نگیرد.
حالا شما در خلیج فارس برای اینها عرصه را تنگ کردهاید، نیروی دریایی، انواع و اقسام موشکهای ضد کشتی، ساحل به دریا، سطح به سطح و دریا به ساحل دارید که قدرتی حداکثری است؛ این قدرت را در طول تاریخ در خلیج فارس و در نیروی دریایی نداشتهایم؛ بنابراین اینجا، حوزه توجهشان است.
اول یقه انرژی هستهای را گرفتند، چون آقایان NPT را قبول کردند، زیر بار آن مسأله آمدند؛ بعد از این پروژه موشکی هست، بعد از این دنبال پزشکان، دانشمندان زیستشناسی و دیگران خواهند آمد و همه چیز را هدف قرار خواهند داد.
باید شهامت داشته باشیم، برای اشتباهی و اعتماد غلطی که کردیم، بگوییم برای حل مشکلات مردم به این مسأله تن دادیم، و دشمن ما خیانت کرد، چرا یقه پیامبر را گرفتیم؟ چرا چیزی را به پیامبر نسبت میدهیم که فردا عدهای دیگر مجبور شوند که برای اینکه سر و دم این دروغ را درست کنند دروغهای دیگری بگویند.
در جریان مذاکره امام حسین (ع) عدهای در همین قم راه افتادند و دروغهای جدیدی گفتند و نسبتهای جدیدی به امام حسین (ع) دادند. این کاری است که متأسفانه در دولتها اتفاق میافتد.
رسا ـ منظور شما از دولتها چیست؟
بعد از انقلاب چهار دولت داریم که هر کدام به جای اینکه خود را تطبیق دهند، به سمت اسلام سازی رفتهاند؛ آقای حجاریان اسلام سکولار، آقای مهاجرانی اسلام تساهل و تسامح، آقای مشائی اسلام ایرانی و آقای آشنا اسلام رحمانی را تعریف کردند؛ وقتی اینها را کنار هم میگذارید شبیه هم هستند و تفاوتی با هم ندارد.
جالب این است که همه آقایانی که این کارها را کردند عناصر اطلاعاتی تبلیغاتچی هستند؛ کسانی هستند که در ساختار اطلاعاتی امنیتی کار کردهاند و به دلیل موفقیتهایی که در بحث تبلیغات انتخاباتی و سایر چیزها داشتهاند الان به سمت اعلام رسالت جدید و دین جدید رفتهاند که بسازند و تعریف کنند؛ این برای نظام فکر دینی و شیعی ما خطرناک است.
جریانی مانند بهائیت که سر از ادعای خدایی در آورد، ابتدا ادعایی درباره رکن رابع داشت، بحث ادعای بابیت بود که ما ارتباطی با امام زمان داریم، مردم ساده دل هم قبول کردند و یک عده تبلیغ و ترویج کردند و عدهای هم فکر میکردند که راه حلی برای حل مشکلات است، سر از انحرافات وحشتناک اینچنینی در آوردند.
رسا ـ به جای تغییر تاریخ و ساختن اسلامی که با شرایط فعلی سازگار باشد باید چه میکردند؟
ما باید در برابر این ماجرا مسؤولیت داشته باشیم؛ بحث ما یک دولت خاص نیست؛ وقتی در دولت آقای احمدینژاد فیلم ظهور نزدیک است را ساختند، مقاله مفصلی در نقد این مسأله نوشتم که اگر بگویید رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای سید خراسانی است، اگر خدایی نکرده عمر حضرت آقا زودتر از ظهور تمام شد، با این اعتقاد مردم چه میکنید؟ آقای احمدینژاد زودتر از دنیا رفت، آقای دیگری که گفتید سید یمانی است، هر کدام از اینها اتفاق دیگری پیش آمد، میخواهید با این ذهنیت جامعه چه کنید؟ با کسی تعارف نداریم؛ اینها انحراف از اسلام و نادرست است.
سیاست شما به نتیجه نرسید؛ سر آقای جمال عبدالناصر در جریان مواجهه با اسرائیل کلاه رفت، اسرائیلیها حمله کردند و او در جنگ شکست خورد؛ به طور رسمی آمد و گفت که من اشتباه کردم و استعفا داد؛ مردم عذرش را قبول کردند و دوباره با احترام او را بر قدرت نشاندند؛ ما باید صداقت داشته باشیم و این صداقت برای صداقت باشد.
در جریان جنگ هم اهداف و سیاستهای ما به نتیجه نرسید؛ وقتی که به نتیجه نرسید و قطعنامه 598 را پذیرفتیم، از امام که جدیتر نیستیم، امام خمینی (ره) آمد و گفت «ببخشید، من به شما تعهد کرده بودم که این اهداف و سیاستها در جنگ به نتیجه برسد، به نتیجه نرسیدیم، من جام زهر نوشیدم و مسؤولیت این مسأله را قبول میکنم». بزرگان ما شهامت این مسأله را داشتند و ما باید یاد بگیریم نه اینکه مستندی درست کنیم.
یک وقت هست که شباهتی وجود دارد، حتی شباهتی در حد سفسطه، ولی وقتی که حتی در حد سفسطه و مغالطه هم شباهتی وجود ندارد، این یقهگیری نادرست و نسبت نادرستی به پیامبر است.
رسا ـ با توجه به آشنایی عادی جامعه نسبت به تاریخ، وقتی رییس جمهور کشور از تاریخ آن روزگار میگوید شاید احساس شود که حتما مواردی وجود داشته است که شما به عنوان استاد تاریخ آن مطالب را قبول ندارید؛ آیا هیچ مطلبی درباره مذاکره دوباره پیامبر با مشرکان وجود ندارد؟
پیامبر در برابر کسانی که مسلمان میشدند و توبه میکردند، نهایت عفو را داشت؛ وقتی «وحشی» قاتل حضرت حمزه پیش پیامبر آمد، گفت که مسلمان شدم و توبه کرد، پیامبر فرمود «برو جایی که من نبینمت» و او را مجازاتش نکرد، چون مسلمان شد و اعلام توبه کرد.
عرض ما درباره کسانی است که خصومت اینها تداوم دارد و در حال جنگ هستند؛ بیان ایشان هم درباره کفاری است که خصومتشان تداوم دارد و نقض عهد کردهاند؛ این نقض عهد درباره یهودیان بنینضیر و بنی قریضه هم اتفاق افتاد؛ آنجا هم پیامبر با ناقضان عهد برخورد جدی کرد. آیه قرآن هم میفرماید با مشرکان بجنگید و اینها را بکشید، چون «لا ایمان لهم» به پیمانهایشان تعهد ندارند.
رسا ـ آیا ممکن است که رییس جمهور این مطلب را اشتباه بیان کرده باشد؟
اینطور نیست که من باور داشته باشم که آقایان اینقدر حافظه تاریخی ندارند، به قطع این حافظه تاریخی را دارند و اینکه شما مستند و شاهدی را بیاورید که واقعی نیست، البته ممکن است که برای سیاست و اقناع جامعه شاید هم از دست آقایان در برود، اما به این معنا نیست که ما آن چیزی را که در سیره و سنت نبود و هر بزرگی بخواهد مسألهای را اضافه کند را بپذیریم؛ این قابل نقد است و تعارف هم نداریم.
شما میبینید که وقتی سلمانرشدی در آن کتاب نسبتهایی را به پیامبر داد، همه مسلمانان در برابر آن مسأله ایستادگی کردند و البته آن نسبتهای مستهجن دروغ بر اساس دروغهای کتاب دیگری بود که با هزاران خیال پردازی داستانی دیگر هم ضمیمه کرد و اصل رسالت را زیر سؤال برد.
همه مسلمانان، حتی مسلمانهای غیر معتقد به نظام اسلامی، به طور رسمی اذعان میکردند که ما بعد از سالهای انقلاب نه تظاهراتی رفتهایم و نه جمهوری اسلامی را قبول داریم، اما در این قصه میایستیم و به میدان آمدند و سازمانهای بینالمللی مسلمان هم نظر امام و فتوای امام خمینی(ره) را تأیید کردند و آن ایستادگی حداکثری اتفاق افتاد.
اما اینجا متأسف هستیم، یعنی غیر از تأسف نمیتوانیم چیز دیگری بگوییم که علیرغم دانش دینی گستردهای که در ایران وجود دارد، چنین مطالبی بیان می شود، ما دانشمندان بسیار بزرگ و انسانهای عمیق، ریز بین و دقیقی در حوزه فقه، سنت و اصول و تاریخ و تفسیر داریم.
بیان چنین مطالبی آن هم از هیأت جایگاه ریاست کشور و مهمتر از آن از هیأت یک روحانی، یک طلبهای که سالهایی را در حوزه تحصیل کرده است و کسوت ذی قیمت روحانیت را دارد، جز تأسف چیزی ندارد و چارهای جز این نداریم که بگوییم که یا اشتباه خوانده شد یا دوستان مشاوره بد دادند، اما در هر صورت این آن نیست.
رسا ـ به صراحت میتوان گفت که مصداقی از دروغ بستن به پیامبر گرامی در رفتار است؟
دادن این نسبت هم سخت است؛ من امیدوارم که اینطور نیست؛ امیدوارم که به سهو و تغافل بوده باشد.
رسا ـ برخورد با مسؤولانی که میخواهند تاریخ را عوض کنند و در آینده از این تاریخ عوض شده استفادههای دیگری ببرند باید چگونه باشد؟
اینطور نیست که در گذشته اتفاق نیافتاد؛ بهترین کار روشنگری است؛ ما دنبال این نیستیم که فضای جامعه یا اذهان جامعه دچار ناراحتی شود، مسألهای که وجود دارد این است که ما این را تبیین کنیم و کار دیگری هم نمیشود کرد؛ منطقی هم نیست که در این فضا بخواهیم صدا یا زبان دیگری بیان شود و وارد فضای سیاسیکاری شویم؛ من به هیچ وجه موافق آن روش نیستم چون به وحدت در همه شئون و اجزا اعتقاد دارم.
آن چیزی که ما را به اینجا رساند وحدت بود، کانون قدرت ما وحدت ملی و دینی و برادری ما است؛ اما گاهی از این حرفها دیگران هم زدهاند و عقلا و دانشمندان و اصحاب فکر و قلم ما تبیین کردهاند و توضیح دادهاند، حالا بخشی از جامعه آن را قبول کرد؛ نمیشود که با بیان یک برداشت جامعه را به سمت تشتت و نگرانی پیش برد.
رسا ـ صحبتهای رییس جمهور بسیار بیش از صحبتهای کارشناسان تأثیر دارد؛ به نظر شما آیا با مصاحبه با کارشناسان می تواند مثمر ثمر باشد یا راه دیگری برای تبیین و روشنگری در جامعه برگزینیم؟
صداقت ما برای صداقت باشد؛ صداقت برای سیاست نباشد؛ برای تبیین این مسأله نباید به سمت انتقامگیری یا یقهدرانی برویم و بخواهیم که روح جامعه یا بخشی از کشور را آزرده کنیم؛ وظیفه داریم در فضای فعلی و مناقشاتی که در منطقه وجود دارد و گرگهای درندهای که همه آماده دریدن هستند، خنجرهای تیز شده و دندانهای به هم فشردهای که به من، شما، آقای رییس جمهور و آقای ظریف رحم نخواهند کرد؛ به هیچ کدام از ما رحم نخواهند کرد. همه ما را در یک کوره خواهند سوزاند.
یکی از آقایان علما گفته بود که اگر دشمن بر ما مسلط شود ما را در دریا میریزند، من گفتم که دست آن بزرگ را میبوسم و میگویم که آنها ما را در دریا نخواهند انداخت و به مراتب با من و شما بدتر خواهند کرد. حتی آن تصور قدیمی که جناح انگلیسی در نهضت ملی شدن صنعت نفت درست کرده بود که به زودی شما روحانیان را با عمامههایتان به تیر چراغ برق آویزان میکنیم، من گفتم که اگر چنین اتفاقی بیافتد خیلی مهربانانه و خوب است.
بخشی از این دشمنی در عراق و سوریه خود را نشان داد؛ در دانشکده نظامی اسپایکر این همه جوان را آوردند و این همه گلوله زدند و قصابی کردند و در رودخانه ریختند، چه فاجعهای پیش آمد، هزاران آدم کشی مفصلی که صورت گرفت، جنایاتی که صدام کرد؛ جنایاتی که آمریکاییها و اسرائیلیها کردند؛ وقتی اینها به ما دسترسی پیدا کنند، همه این گرگها با هم متحد میشوند؛ در اصل دریدن ما همه اینها با هم متحد هستند.
باید حواسمان باشد که به هیچ وجه به خاطر یک اظهار نظر فضای جامعه را ملتهب نکنیم؛ شراکت در ایجاد التهاب و نگرانی و انتقامگیری پیامدهای خطرناکی دارد.
باید به طور جدی باید بایستیم و ایستادگی کنیم؛ اما اشتباه همدیگر را برادرانه بگوییم و بگوییم که این اتفاق نیافتاده است. اگر مشاوری به شما این مشورت را داد، آن آقای مشاور کتاب را اشتباه خوانده است، اگر این از سر هوشمندی و آگاهی هست، باید بگوییم که ما حواسمان هست که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و ما در وضعیتی نیستیم که مقامات سیاسی یک فضا و التهاب جدیدی را وارد جامعه کنند و بخش دیگری از ما بخواهند توضیح دهند.
خواهش میکنیم که مواظب باشید و حرفهای خود را دقیق بزنید که بعد مجبور به توضیح نشوید و عدهای مجبور نشوند که توضیح دهند و عجیبتر هم اینکه عدهای به بهانه توضیح دادن یقه شما را بگیرند و بخواهند انتقام بگیرند. این مسأله نیازمند برخورد عقلاییتر و هوشمندانهتر و تدبیری عمیقتر دارد.
رسا ـ در پایان اگر نکتهای هست بفرمایید.
به عنوان کسی که سالها در حوزه انقلاب اسلامی مطالعه دارم و دوست و دشمن این کشور را میشناسم، روزگاری در سختترین شرایط جنگ حاضر شدم که جانم را فدای این کشور کنم و همچنان خواهم کرد، معتقد هستم که ما باید توجه داشته باشیم، هم جلوی ظهور مشکلات جدید را بگیریم و هم در حل مشکلات گذشته اهتمام داشته باشیم.
مطلبی گفته نشود که وحدت جامعه ما دچار خدشه شود و آسیب ببیند. بویژه اینکه وحدت همه مسلمانان حول پیامبر شکل گرفته است و با حداکثر توان علمی، فکری، جسمی و جانی باید برای حفظ قداست آن کوشش کنیم و هیچ کسی در این میانه معاف از انجام وظیفه نیست.
از اینکه خبرگزاری رسا این فرصت را در اختیار بنده گذاشت تا در این خصوص بحثی داشته باشم متشکرم./836/گ402/ق
گفت وگو از محمود لطیف
توجه؟؟؟؟ منظور توجیه است؟
این متن طولانی کی حوصله می کنه بخونه، کاشکی چند قسمتش می کردید،
در عصر جدید، جای برای این متن های طولانی وجود ندارد، و جای آن در کتاب و مقالات است